آرامگاه قصر فيروزه
آرامگاه قصر فيروزه
كيخسرو شاهرخ پس از شرحي در باره چگونگي وضع نامساعد دخمه آن موقع تهران كه ”مجبور بودند براي عدم دخول ديگران درب را بسته و تيغه بكشند و اموات را با جرثقيل يا طناب از ديوار بالا بكشند و در درون بگذارند ، بطوريكه مشايعين از نظاره آن وضع متنفر بودند“ ، در يادداشتهاي خود ،
:مي نويسد
اين بود كه ساليان دراز بر آن بودم كه وضعيت مدفن مزبور عوض شود و از چند سال قبل گوش افراد خوانده و در انجمن طرح كردم تا كم كم موافقت حاصل گرديد و در صدد تهيه مكاني براي آن برآمديم
ضمنن خيلي ميل داشتم اين مكان را خودم تهيه كنم و تقديم جماعت نمايم و به نام عيال مرحومهام فيروز ناميده شود .اما دستم از چاره كوتاه بود . اتفاقاٌ روزي در سال 1314 براي همين منظور با عدهاي به جانب سليمانيه طرف شرقي تهران رفته بوديم همين كه نظرم به بالاي دامنه كوه افتاد و سبزه زاري ديده ،پرسيدم كجاست؟
گفته شد قصر فيروزه ، فوري به آنجا شتافته در بالاي دوشان تپه جايي را ديدم با قسمتي از اشجار و عمارتي سلطنتي با كاشيهاي عالي و داراي دو قنات و دو استخر كه تقريباٌ يك فرسخ طول اراضي آن قسمتي از آن شكارگاه شاهنشاهي و در دامنه بلندي كه تمام شهر تهران و شميرانات زير چشم و سه جانب آن كوه است و راه آن نيز خوب و نزديك تهران . لذا با علي اكبرخان داور وزير ماليه تماس گرفته و ترتيب خريد داده شد و چون نزديك شكارگاه شاهنشاهي بود موافقت اعليحضرت نيز گرفته شد و اگر چه يهودي ها تا 40 هزار تومان مشتري شدند ولي اعليحضرت گفته بود به اينها بدهيد ، زيرا روزي مملكت مال ايتها يوده حالاشما نمي خواهيد اين مختصر رابراي آرامگاه در گذشتگان شان به آنها بدهيد؟
خلاصه مرحوم داور در 15 هزار تومان قباله نموده به اسم خودم خريدم . نصف آن نقد و نصف بعد از يك سال كه نصف قيمت اوليه را من و چند نفر از اعضاي انجمن داديم و جلسهاي از افراد زن و مرد جماعت دعوت شدند .
در اين موقع كليه 1300 نفر زن و مرد و بچه زرتشتي در تهران ساكن بودند كه از اين عده حدود 300 نفر حضور داشتند و اوراق پخش شد و حدود 23 هزار تومان جمع آوري شد. به علاوه اشخاصي قبول كردند بعضي عمارات در آنجا بسازند . لهذا قباله به اسم انجمن و جماعت مبدل به وقف نامه كردم و نظام نامهاي به عنوان دستور نوشته در انجمن به تصويب رسيد و عمليات و فن بر طبق آن در آنجا شروع شد.
زمين هاي آن قطعه بندي و ديوار كشيده و درختكاري شد . در سال هاي اول ميرزا اردشير خسرو زارع نيز مسئول نظارت براجراي آباداني آنجا بود و بطوري كه مرحوم زارع در خاطراتش مي نويسد اولين كسي كه در آنجا بعد از آمادگي كاخ فيروزه به خاك سپرده شد مرحوم بهرام پاركي پدر آقاي مهندس رستم پاركي است . و اگر هر بيننده دقت نمايد در بدو ورود به محوطه آرامگاه اولين گور به او تعلق دارد . اشخاص نيكوكار به تدريج در آنجا اماكني براي كارهاي ديني بنياد گذاردهاند مانند :
ارباب خداداد سيروس به نامگانه پسرش داريوش يك ايوان بزرگ و يك نمازخانه
آقايان ارباب رستم شاهپور و ارباب رستم بهمن آباديان مشتركاٌ گرمابه و جاي شتشوي در گذشتگان
ارباب مهربان جمشيد پارسايي آب انبار و عمارت روي آن را ساخته و سرو صورتي به خود گرفته كه بعداٌ نيز ساختمان هاي ديگري بدان اضافه شد .
اشخاصي نيز براي پاك شوري( غسال) استخدام و در آنجا سكونت داده شد و آرزوي ديرينه ام هم عملي شد.
از آنجا كه رسم دخمه گذاشتن سال ها بود كه از سوي زرتشتيان ايران اجرا مي شد و با بازسازيهايي كه مانكجي در باره دخمه هاي يزد و كرمان و تهران نيز به عمل آورد ، دفن مرده در قصر فيروزه مورد قبول و پذيرش پارسيان هند واقع نشد . چنانچه امروز نيز هنوز دخمههاي خود را در بمبئي حفظ كرده اند .
اين مخالفت ها را كيخسرو شاهرخ در بخشي از يكي از نامه هايش مي آورد:
از طرف انجمن ايران ليگ و پارسيان بمبئي نيز نوشته ها و اعتراضاتي شد كه در اين باب پاسخ لازم داده شد .
اين بود كه ساليان دراز بر آن بودم كه وضعيت مدفن مزبور عوض شود و از چند سال قبل گوش افراد خوانده و در انجمن طرح كردم تا كم كم موافقت حاصل گرديد و در صدد تهيه مكاني براي آن برآمديم
ضمنن خيلي ميل داشتم اين مكان را خودم تهيه كنم و تقديم جماعت نمايم و به نام عيال مرحومهام فيروز ناميده شود .اما دستم از چاره كوتاه بود . اتفاقاٌ روزي در سال 1314 براي همين منظور با عدهاي به جانب سليمانيه طرف شرقي تهران رفته بوديم همين كه نظرم به بالاي دامنه كوه افتاد و سبزه زاري ديده ،پرسيدم كجاست؟
گفته شد قصر فيروزه ، فوري به آنجا شتافته در بالاي دوشان تپه جايي را ديدم با قسمتي از اشجار و عمارتي سلطنتي با كاشيهاي عالي و داراي دو قنات و دو استخر كه تقريباٌ يك فرسخ طول اراضي آن قسمتي از آن شكارگاه شاهنشاهي و در دامنه بلندي كه تمام شهر تهران و شميرانات زير چشم و سه جانب آن كوه است و راه آن نيز خوب و نزديك تهران . لذا با علي اكبرخان داور وزير ماليه تماس گرفته و ترتيب خريد داده شد و چون نزديك شكارگاه شاهنشاهي بود موافقت اعليحضرت نيز گرفته شد و اگر چه يهودي ها تا 40 هزار تومان مشتري شدند ولي اعليحضرت گفته بود به اينها بدهيد ، زيرا روزي مملكت مال ايتها يوده حالاشما نمي خواهيد اين مختصر رابراي آرامگاه در گذشتگان شان به آنها بدهيد؟
خلاصه مرحوم داور در 15 هزار تومان قباله نموده به اسم خودم خريدم . نصف آن نقد و نصف بعد از يك سال كه نصف قيمت اوليه را من و چند نفر از اعضاي انجمن داديم و جلسهاي از افراد زن و مرد جماعت دعوت شدند .
در اين موقع كليه 1300 نفر زن و مرد و بچه زرتشتي در تهران ساكن بودند كه از اين عده حدود 300 نفر حضور داشتند و اوراق پخش شد و حدود 23 هزار تومان جمع آوري شد. به علاوه اشخاصي قبول كردند بعضي عمارات در آنجا بسازند . لهذا قباله به اسم انجمن و جماعت مبدل به وقف نامه كردم و نظام نامهاي به عنوان دستور نوشته در انجمن به تصويب رسيد و عمليات و فن بر طبق آن در آنجا شروع شد.
زمين هاي آن قطعه بندي و ديوار كشيده و درختكاري شد . در سال هاي اول ميرزا اردشير خسرو زارع نيز مسئول نظارت براجراي آباداني آنجا بود و بطوري كه مرحوم زارع در خاطراتش مي نويسد اولين كسي كه در آنجا بعد از آمادگي كاخ فيروزه به خاك سپرده شد مرحوم بهرام پاركي پدر آقاي مهندس رستم پاركي است . و اگر هر بيننده دقت نمايد در بدو ورود به محوطه آرامگاه اولين گور به او تعلق دارد . اشخاص نيكوكار به تدريج در آنجا اماكني براي كارهاي ديني بنياد گذاردهاند مانند :
ارباب خداداد سيروس به نامگانه پسرش داريوش يك ايوان بزرگ و يك نمازخانه
آقايان ارباب رستم شاهپور و ارباب رستم بهمن آباديان مشتركاٌ گرمابه و جاي شتشوي در گذشتگان
ارباب مهربان جمشيد پارسايي آب انبار و عمارت روي آن را ساخته و سرو صورتي به خود گرفته كه بعداٌ نيز ساختمان هاي ديگري بدان اضافه شد .
اشخاصي نيز براي پاك شوري( غسال) استخدام و در آنجا سكونت داده شد و آرزوي ديرينه ام هم عملي شد.
از آنجا كه رسم دخمه گذاشتن سال ها بود كه از سوي زرتشتيان ايران اجرا مي شد و با بازسازيهايي كه مانكجي در باره دخمه هاي يزد و كرمان و تهران نيز به عمل آورد ، دفن مرده در قصر فيروزه مورد قبول و پذيرش پارسيان هند واقع نشد . چنانچه امروز نيز هنوز دخمههاي خود را در بمبئي حفظ كرده اند .
اين مخالفت ها را كيخسرو شاهرخ در بخشي از يكي از نامه هايش مي آورد:
از طرف انجمن ايران ليگ و پارسيان بمبئي نيز نوشته ها و اعتراضاتي شد كه در اين باب پاسخ لازم داده شد .
0 Comments:
Post a Comment
<< Home